زمان ترک
سه دوست، یک یخچال، کلی سوال

کانتیکا، کلارا و پدرو اخیراً به یک آپارتمان مشترک نقل مکان کرده‌اند. کانتیکا و کلارا از قبل و از دوران آموزش فناوری اطلاعات یکدیگر را می‌شناسند، در حالی که پدرو معمار است و تازه به آلمان آمده است. آنها به یک آپارتمان خالی نقل مکان کرده‌اند، اما با هر قسمت، احساس راحتی بیشتری می‌کنند و هم‌اتاقی‌ها به سرعت با هم دوست می‌شوند.

Feierabend - Drei Freunde, ein Kühlschrank, viele Fragen © Goethe-Institut

این سه نفر بعد از کار در آشپزخانه مشترک با هم ملاقات می‌کنند و درباره تجربیاتشان در آلمان صحبت می‌کنند: بعضی چیزها هنوز ناشناخته و غافلگیرکننده هستند، اغلب اتفاقات خنده‌داری می‌افتد و گاهی اوقات مشکلاتی پیش می‌آید. کانتیکا، کلارا و پدرو در مواجهه با چالش‌ها از یکدیگر حمایت می‌کنند و موفقیت‌هایشان را با هم جشن می‌گیرند - و درب یخچال پر از یادداشت‌ها، عکس‌ها، نکات و خاطرات می‌شود.

  • امروز روز موعود است! کانتیکا، کلارا و پدرو به آپارتمان جدیدشان اسباب‌کشی می‌کنند. هنوز خالی است و آنها حتی باید آشپزخانه خودشان را هم بیاورند. چه چیزهای دیگری هنگام زندگی در آلمان مهم است؟ ثبت نام، ساعات سکوت، جداسازی زباله، برنامه نظافت... اما اول، بیایید اسباب‌کشی به آپارتمان مشترک را جشن بگیریم!

    drei Mitbewohner sitzen in der Küche

  • پدرو امروز خیلی خوش گذشت! او در حال خرید بود و در سوپرمارکت تصادف کوچکی کرد که باعث شد برای مصاحبه شغلی‌اش دیر برسد... اما خوشبختانه، این فقط یک تمرین بود. کانتیکا و کلارا به او نکاتی می‌دهند تا به او کمک کنند شروع خوبی در حرفه‌اش در آلمان داشته باشد.

    Klara mit Brille sieht Pedro ernst an

  • سه هم‌اتاقی در حال برنامه‌ریزی برای یک مهمانی خانه جدید هستند، اما متأسفانه، کانتیکا حال و حوصله مهمانی رفتن ندارد. او بازخوردهای نسبتاً مستقیمی از مربی‌اش در مدرسه فنی و حرفه‌ای دریافت کرده است. آیا او آنجا خواهد بود؟

    Klara, Pedro und Cantika starren auf einen Mettigel

  • تدارکات جشن تحلیف تقریباً تمام شده و غذاهای عجیب اما خوشمزه ای هم تهیه شده است. این سه دوست منتظر مهمانانشان هستند و درباره آنچه هنوز در آلمان برایشان ناآشنا است، صحبت می کنند.

    Cantika, Klara und Pedro sitzen am gedeckten Küchentisch und lächeln sich zu

  • آپارتمان مشترک در حال اسباب‌کشی است! سه دوست (و درِ یخچال محبوبشان) برای دیدن پدر کلارا به سفری می‌روند. در این سفر، آنها با حمل و نقل عمومی در آلمان آشنا می‌شوند.

    Klara sitzt im Zugabteil und greift nach einer Packung Chips

  • کانتیکا، کلارا و پدرو به دیدار پدر کلارا می‌روند و درباره تاریخ آلمان بیشتر می‌آموزند. در دهه‌های اخیر چه چیزی تغییر کرده است؟ تنش‌هایی بین کلارا و پدرش ایجاد می‌شود.

    Klara, Pedro und Cantika sitzen mit Klara's Vater im Wohnzimmer und betrachten ein paar Fotos

  • آپارتمان مشترک هنوز پس از ملاقات با پدر کلارا کمی بهم ریخته است. هر سه نفر درباره نگرانی‌ها و تجربیات دشوار خود صحبت می‌کنند، اما نکات مثبت را نیز می‌بینند: ارتباط، صراحت و به اشتراک گذاشتن تجربیات، آنها و دوستی‌شان را قوی‌تر می‌کند.

    Pedro und Catinka sehen sich an und haben Tränen in den Augen

تُرافق السلسلة منشورات وتمارين مُعدّة خصيصًا للاستخدام في الفصول الدراسية أو الدورات. تتناول هذه المنشورات مواضيع الحلقات، وتُقدّم تمارين مُعمّقة، وتُعزّز المهارات اللغوية والتفاعلية بين الثقافات.

ما را دنبال کنید